سردره-لیسه امام محمدغزالی
غوربند طبیعت آزاد وتفریحی برو ببین حالشو ببر
قسم به تار عنکبوت به مرغ باغ ملکوت از ته دل بهت میگم دنیا فدای تار موت
+
نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۴:۳۹ ب.ظ توسط رضاهیواددوست |
گریه
مهربانیم را چنان گر یاندند که بوی نا گرفت\\\\\\]]]][[[[[''''''''';;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;نا مهربان
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۵ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
دیگه نمیتونی دورم بزنی
گذشت آنوقت که مردم همدیگه را دور میزدند حالا از روی هم رد میشن
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۱ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
بغض تنهایی
رفتی وندیدی که چه محشر کردم با اشک تما م کو چه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من وا بستگی ام را به تو باور کردم
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۲۸ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
امشب عجب صفایییییییییییییییییی
امشب این خانه عجب حال وهوای دارد گفتگو بادل دیوانه عجب صفای دارد همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت باز این قدیمی چه وفای دارد
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۲۴ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
خودم صاحب خانه شدم
همیشه میخواستم مالک قلبت باشم نه مستا جرش
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
کبریت روشن نکن
یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتیش میکشم اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم حتی کبریتی روشن کنم
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۱۷ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
ابررررررررر
تنها آرزویم اینه که یه روز چشمهای تو مثل ابرااااااااااااااااااااااااااااااااا بباره
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۱۱ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
بی صدا فریاد کن
دلم شکستی بازم دوباره اما بدون چوبه خدا صدانداره
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۸ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
قدر نشناس
دلم را مبتلایت کرده بودم خودم را خاک پیت کرده
بودم
ندانستم که بی مهری وگرنه همان اول رهایت کرده بودم
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۱ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
خیانت کار
از عاشقی تباهی از زندگی مصیبت از دوستی شکستو از سادگی خیانت رو تجربه کردم خیانت کار
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۹:۵۳ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
لیلی من بودییییییی اما
آنقدر رسم وفامرده که میترسم گر مجنون زنده شود یادی ز لیلی نکند
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۹:۵۰ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
نامهربان
فکرمیکردم که برام یه رفیق وهمدمی توکو یر آرزو باران رحمتی به گمونم آخر عاشقای علمی بزار راحتت کنم فکر میکردم تو آدمی
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۹:۴۶ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
بی وفا
بنویس ای سنکتراش عاقبت شدم فداش بنویس تابدونه عمرمو دادم براش
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۹:۳۹ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
برگ ازدرخت خسته شده پایز همش بهونست
+
نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۹:۳۵ ق.ظ توسط رضاهیواددوست |
مطالب جدیدتر
رضاهیواددوست هستم ازولایت پروان ولسوالی سیاگرد غوربندسردره فندقستان 09192588047 رضا
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
آرشیو موضوعی
اس ام اس ها
اشعار
مطالب ازغوربند
پشتو شیرونه
به عشق امام خميني ره
اس ام اس ضد عشقی
پیوندها
وبلاگ غوربند
فراموشي هرگز
دلنوشته
مردا زيباترند يا زنان
ولي ستاره افغان
دختر يخي
اس ام اس سانسور نشده
وبلاگ آرش
آرش وفائزه
وبلاگ پشتوي امين الله زحل
دخمل مو مشکی
sahell
بهشت دور نيست
ستاره های آسمان عشق
زنگ آخر
خورشیدپنهان
یک فنجان آسمان
بمب شعرآآ
سور لاو صحرا خانم
BLOGFA.COM